تیغو دستم داد...با دست لرزون گرفتمش...باترس پرسیدم برای چیه؟گفت اگه دوسم داری شاهرگتو بزن..گفتم چی میگی تو؟مرگ و زندگی دست خداست هنوز حرفم قطع نشده بود گفت دیدی دوسم نداری؟واسه اثبات دوست داشتنم تیغو کشیدم رو شاهرگم...در حال جون دادن بودم گفتم دیدی دوستت داشتم؟ گفت اگه دوسم داشتی تنهام نمیذاشتی
به سلام ها دل نمیبندم و از خداحافظی ها دلگیر نمیشم...دیگه عادت کردم به تکرار دوری و دوستی
SAHAR
نظرات شما عزیزان:
|